فرهنگساز و كاشف استعدادهاي پنهان
بابك بختياري
صبا مردی بود با كولهباری از علم و دانش و دريايی از عشق به نوازندگی، با حوصلهای بیپايان در تربيت هنرجويان كه اين همه كمتر در يك فرد جمع ميشود. استاد ابوالحسن صبا دريافت كه در آن دوره، موسيقی ايران نيازمند يك تحول و بدعت تاثيرگذار است. قبل از او ساز ويولن ايرانی سردرگم بود. وزيری در هنرستان عالی موسيقی به تمام شاگردانش مانند صبا، خالقی و ديگران تفهيم كرد كه نواختن ويولن از كمانچه جداست. به شاگردانش تكليف كرد كه آرشه، روح ويولن است. تدوين دستور ويولن به وسيله وزيری، مقدماتي را مهيا كرد و صبا دريافت كه اين ساز با تكنيك، قدرت، وسعت و سونوريته، بيانگر كامل ربع پردهها و تمام دستگاهها و گوشهها و لحن موسيقی ايرانی است. در اولين قدم سه دوره رديف چپكوك، راستكوك و قطعات ضربی را برای ويولن تدوين كرد. رديفی كه تا به امروز يكی از مرجعها و بنيانهای موسيقی ايران است و هنوز با گذشت سالها از درگذشتش، به علت بهكارگيری آرشهها، تكيهها و تحريرها، پوزيسيونها، كوكها و تكنيك خاص ويولن ايرانی، همچنان تدريس ميشود.
چهار دوره رديف سنتور او كه ثمره همنوازیهايش با حبيب سماعی است و رديف تار و سهتارش، متكی به رديف ساز تخصصی او ويولن است. از استاد ابراهيم قنبری شنيده بودم كه صبا در آرزوی انتشار يك رديف مدون برای ساز نی هم بود كه عمرش كفاف نداد و به وسيله شاگردش «استاد حسن كسايی» به بار نشست. اضافه كردن گوشههای مختلف مانند شهابی از شهابالسادات اصفهانی، صدری از صدرالمحدثين، ديلمان از منطقه اسپيلی شمال ايران، گيلكی و بسياری از حالات محلی نتيجه سفر و ماموريت او به گيلان است كه تا به امروز هم بسياری از خوانندگان آنها را ميخوانند، نوازندگان مينوازند و مدرسان هم تدريس ميكنند. صبا فرهنگساز بود و كشف ميكرد. مثلا استاد ابراهيم قنبری كه ابتدا برای آموختن ويولن نزد او رفت ولي وقتی صبا فهميد كه او مسلط به فن نجاری است و استعداد اين كار را دارد، سازگری را پيش پای او گذاشت. استاد قنبری ميگفت صبا به من توصيه ميكرد كه اين هفتخوان رستم است بايد استعداد سوختن و ساختن در تو باشد و اين شد كه آغاز راه سازندگی ويولن هم در ايران كه تا آن زمان بيسابقه بود و با راهنمايي و نگرش صبا، توسط استاد ابراهيم قنبری به بهترين شكل رقم خورد. تاثير صبا در سنتورنوازي هم بلامنازع است. تمام نواختههای باقيمانده از ويولن و سهتارش از گنجينههای منحصربهفرد تاريخ موسيقی ايران است. رديفهايش از كاربردیترين رديفهاست. اين همه ميراث صباست. آثار ضربی او مانند «زنگ شتر» در سهگاه يا كاروان در دشتی، با تمام سازها نواخته و آموزش داده ميشود. رديفهايش آوازي است و همه گوشهها همراه با شعر است، خود من نزديك به 30 سال است كه آن را تدريس ميكنم و معتقدم كه اين خودش بهترين تمرين برای چابكی پنجه و آرشه و هم برای درك لحن و حالت گوشههاست كه در حقيقت دانشی بنيادين و ابزاری برای بداههنوازی در دستان نوازنده است كه ركن اصلی موسيقی ايرانی است.
همانطور كه گفتم صبا فرهنگساز بود، در واقع خودش به نوعي يك فرهنگنامه بود. مسيري كه صبا پيمود، از دوران هنرجويي نزد استاداني چون حسينخان هنگآفرين، حسينخان اسماعيلزاده، درويشخان و ميرزا عبدالله آغاز شد و پلهپله ادامه يافت تا به شكلگيري مكتبي در نوازندگي ويولن انجاميد. در بررسي دوران هنرجويي او به زماني ميرسيم كه در خدمت مرحوم وزيري به اندازهاي تشنه آموختن علم موسيقي و نت بوده است كه در كنار وزيري، هم شاگرد او بود و هم همكارش؛ يعني هم به دستور وزيري كلاسهاي ويولن را سرپرستي و اداره ميكرد و هم از او ميآموخت. اين نكتهاي است كه به نظرم نوازندگان و معلمان امروز بايد به آن توجه كنند تا بتوانند آثار ماندگار خلق كنند. يعني يك نوازنده در عين آنكه آموزش ميدهد، خود نيز در حال آموزش ديدن باشد؛ در حين فعاليت، تجربهها را مرور ميكند. تجربههاي صبا و همچنين درك او از زمان آهنگسازياش در دوره خود، باعث شد بسياري از نوازندگان و شخصيتهاي گوناگون با راهنماييهاي او رشد كنند. صبا استعدادها را كشف ميكرد؛ براي نمونه، حسنعلي دفتري كه ابتدا ويولن مينواخت و بعدها به سهتار گرايش پيدا كرد. صبا تشخيص ميداد استعداد و «آنِ» دروني هر فرد در كجا نهفته است و همين مساله، يكي از دلايل ماندگاري مكتب او است. ساختار آثار صبا، از محيط و فضا الهام ميگرفت. صبا 55 سال زندگي كرد، اما گويي 55 قرن به موسيقي ايران خدمت كرد. الهامي كه او از محيط پيرامون خود ميگرفت، نقش مهمي در ماندگاري آثارش داشت؛ به نظرم نسل امروز با اين نگاه و شيوه يعني درك محيط و زمان خود، ميتواند آثار ماندگار و تاثيرگذار خلق كند و از سويي معلمان و آموزگاران موسيقي بايد توجه داشته باشند، وظيفه آنها فقط در چارچوبي خاص كار كردن نيست، بلكه يافتن استعداد و «آنِ» دروني هنرجو است تا بتواند در مسيري درست و اثرگذار گام بردارد.